نارنجک8

سه شنبه, ۲۹ مهر ۱۳۹۳، ۱۰:۳۸ ق.ظ

الگوهای اسلامی حجاب.3-حضرت زینب سلام الله علیها



 در پنجم جمادی‌الاول سال پنجم هجرت، مطابق با 627 میلادی، دختر فاطمه {  متولد شد. با این تولد، حضرت فاطمه { ، سومین فرزند خود را به دنیا آورد و پدر نیز خود را به زینت «زینب» آراست.
رسم خانواده علی } و زهرا {  این بود که نام‌گذاری نوزاد خود را به بزرگِ خانواده واگذار می‌کردند، امّا وقتی این نوزاد زهرا چشم به جهان گشود، بزرگ خانواده یعنی پیغمبر, در مسافرت بود و آنان چند روزی صبر کردند تا پیامبر از مسافرت آمد و همین که مژده ولادت دختر فاطمه {  را شنید، در اولین فرصت به خانه فاطمه {  رفت، و نوزاد را طلب نمود و او را در آغوش خود فشرد و بوسه‌ها به گونه‌اش افکند و نام کودک را زینب نهاد.

وی را زینب یعنی زینت پدر نامیدند.  عظمت و قدرت روحی دختر امام علی } در میدان‌های مختلف سبب گردید که او همچون استوانه محکمی باشد که بخش سنگینی از بار امامت و زعامت پدر و دو برادرش را بر دوش کشد. محدثان و مورخان برای آن حضرت القاب گوناگونی را ذکر کرده‌اند که هر یک نشانگر قوت موضع گیری آن بانوی بزرگوار در برابر حوادث و رویدادهای مختلف است، همانند تحمل رحلت پیامبر گرامی اسلام، شهادت صدیقه طاهره در دوران خردسالی، شهادت امام علی } در محراب کوفه، تحمل شهادت امام مجتبی } و از همه بالاتر واقعه پر حماسه و خونین کربلا.

شخصیت ذاتی زینب کبری از بدو تولد تا لحظه رحلت عامل دیگری بوده که زندگی سراسر افتخار این بانو را از دیگر بانوان جدا ساخته است.  جلال‌الدین سیوطی در رساله «زینبیه» خویش می‌نویسد: «زینب{  در زمان جدش رسول خدا , پا به عرصه جهان گشود و در دامن وی پرورش یافت. او هوشمند، توانا و دوراندیش و دارای قلبی پر قوت و پرصلابت بود». سپس می‌افزاید: حسن بن علی} هشت سال قبل از رحلت پیامبر خدا ,و حسین بن علی } هفت سال قبل از آن و زینب کبری{  نیز پنج سال قبل از رحلت آن بزرگوار به دنیا آمده‌اند، پس زینب پنج سال از عمر خویش را در کنار پیامبر خدا , گذرانده و تربیت یافته است.

شیخ عزالدین معروف به ابن اثیر جزری می‌نویسد: «زینب{  دختر علی بن ابی طالب}، مادرش فاطمه {  دختر رسول خدا , بود. او در زمان پیامبر خدا, به دنیا آمد و مقداری از زندگی آن حضرت را درک نمود. زینب تنها خانم متفکر و دانشمندی بود که از قوت فکر بالایی برخوردار بود. پدرش وی را به ازدواج عبدالله بن جعفر درآورد خداوند به وی فرزندانی عنایت کرد که نام آنان علی، عون اکبر، عباس، محمد و ام کلثوم بوده است. او در واقعه کربلا همراه برادرش حسین بن علی} بود. بعد از شهادت برادر به همراه قافله روانه شام گشت و در برابر یزید بن معاویه خطبه ای شیوا و پرمعنی ایراد کرد که در کتابهای تاریخی ذکر شده. ایراد آن خطبه درایت و عقل و اندیشه و قدرت بالای قلبی وی را می‌رساند.»(زینب الکبری، علامه جعفر نقدی، ص ۱۹ – ۱۸)

استاد محمد فرید وجدی: «زینب{ ، دختر علی بن ابی طالب{ ، از جمله زنان با فضیلت و بزرگواری است که دوراندیشی و فکر با عظمتی داشت. او همراه برادرش حسین بن علی در واقعه کربلا حضور داشت به امر یزید بن معاویه آن خانم را به همراه دیگر اسراء به شام و شهرهای مختلف بردند که در شام زینب کبری{  در برابر یزید خطبه ای غراء خواند.» (اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ابن اثیر، ج ۷، شماره ۶۹۶۱ )

محمد غالب شافعی مصری که از نویسندگان مقتدر مصری است علاقه و عشق خود را به زینب {  چنین می‌نگارد:

 «یکی از بزرگ‌ترین زنان اهل بیت از نظر حسب و نسب و از بهترین بانوان طاهره که دارای روحی بزرگ و مقام تقوی و آیینه سر تا پا نمای رسالت و ولایت بوده، حضرت سیده زینب دختر علی بن ابی طالب می‌باشد که به نحو کامل او را تربیت کرده بودند و از علم و دانش خاندان نبوت سیراب گشته بود. به حدی که در فصاحت و بلاغت یکی از آیات بزرگ الهی گردید و در حلم و کرم و بینایی و بصیرت و تدبیر کارها در میان خاندان بنی هاشم و بلکه عرب مشهور شد و میان جمال و جلال و سیرت و صورت و اخلاق و فضیلت را جمع کرده بود. شبها در حال عبادت و روزها را روزه داشت و به تقوی و پرهیزگاری معروف بود.»(دائرة المعارف القرن العشرین، ج ۴، ص 796 – 795)

صحنه ای از اسارت زینب پس از قیام کربلا
اسیران را به مجلس ابن زیاد آوردند. او با گروهی از اشراف و بزرگان کوفه در دارالاماره نشسته بود. زینب کبری {  لباس‌های کهنه و نامناسب بر تن داشت. از این رو به طور ناشناس در میان زنان وارد مجلس گردید و در گوشه‌ای نشست. زنان نیز اطرافش را گرفتند تا کم‌تر جلب توجه نماید. ابن زیاد که رفتار اهل‌بیت را زیر نظر داشت متوجه موضوع گردید و برای اینکه زینب را شرمنده نماید گفت: «آن زن کیست که در میان زنان در گوشه مجلس نشست؟»
زینب کبری{  سخن او را پاسخ نداد. ابن زیاد برای بار دوم و سوم این سخن را تکرار کرد، تا سرانجام یکی از زنان گفت: «این زینب دختر فاطمه دختر رسول خداست!»

ابن زیاد رو به زینب { کرد، گفت: «سپاس خدایی را که شما را کشت و رسوا کرد و نشان داد که سخنانتان دروغی بیش نبود!»

زینب { فرمود:
«سپاس خدایی را که ما را به پیامبرش محمد , کرامت داد و از پلیدی‌ها پاک گردانید. همانا فاسق رسوا گردید و فاجر دروغ می‌گوید و آن ما نیستیم!»

ابن زیاد برای اینکه احساسات حضرت زینب{  را تحریک کند، گفت: «کار خدا را با برادر و اهل‌بیت خود چگونه دیدی؟»

زینب{  گفت:
 «جز زیبایی ندیدم! آنان گروهی بودند که خداوند شهادت را برایشان مقدر فرموده بود پس به سوی آرامگاهشان شتافتند. به زودی خداوند میان تو و آنان جمع خواهد کرد و آنان با تو مخاصمه و احتیاج خواهند نمود، آن‌گاه خواهی دید که پیروز و رستگار کیست!»

در مجلس یزید
در آغاز ورود اهل‌بیت به شام یزید خود را پیروز و امام حسین} را شکست خورده می‌دانست، بنابراین برای اینکه پیروزی خود را در برابر دیدگان سفرای کشورها و مقامات و مسئولان حکومتی و بزرگان شام به نمایش گذارد، مجلس با شکوهی ترتیب داد، سرهای مقدس شهیدان را در مقابل خود قرار داد و دستور داد اهل‌بیت امام حسین} را وارد مجلس کنند. هر کدام از اهل‌بیت با دیدن سر مقدس امام حسین} و سرهای شهیدان عکس‌العمل خاصی نشان دادند و جمله‌ای بر زبان آوردند. زینب{  تا چشمش به سر برادر و محبوبش افتاد، با صدایی حزین و نوایی غم‌انگیز که همه دل‌ها را به درد می‌آورد گفت:

«ای حسین! ای محبوب رسول خدا، ای زاده مکه و منی، ای زاده فاطمه زهرا{  بهترین زنان، ای زاده دختر مصطفی!» سپس به پا ایستاد و نگاهی به مجلس افکند و شروع به خطابه کرد و در آغاز، کمالات پیامبر , را اظهار کرد و اعلام نمود که : ما به رضای الهی صابریم، نه از روی بیم و وحشت. آنگاه چنین خطبه خواند: حمد برای پروردگار جهانیان. درود بر جدم سرور انبیا.

راست فرمود خدای سبحان که :
 (سرانجام آنان که بد کردند، آن شد که آیات الهی را تکذیب کردند و به مسخره گرفتند) ای یزید! آیا همین که زمین و آسمان را بر ما تنگ گرفتی و ما را همچون اسیران به زنجیر کشیدی و بر ما مسلط گشتی، پنداشتی که این مایه خواری ما در پیشگاه خدا و کرامت و منت خداوند بر توست و تو را نزد خدا احترام و منزلتی است؟ از این رو باد به دماغ افکندی و مغرورانه به ما نگاه انداختی و شادمانه و غافلانه بر مسند نشستی، چون دیدی که دنیا به کام تو و کارها برایت سامان یافته است و حکومتی را که از آن ماست برای تو فراهم گشت! آرام‌تر! این قدر جاهلانه متاز! آیا سخن خدا را فراموش کردی که فرمود:

(کافران مپندارند که چون مهلتشان دادیم، برای آنان نیک است، بلکه تا بر گناهشان بیفزایند، و برای آنان عذابی خوار کننده است) ای فرزند آزادشدگان! آیا از عدالت است که زنان و کنیزان خود را پشت پرده‌ها جا داده ای و دختران پیامبر , را به اسیری گرفته می‌گردانی، پرده های حرمتشان را دریده و چهره هاشان را آشکار ساخته ای و دشمنان، آنان را شهر به شهر می‌گردانند و مردم بیابانی و کوهستانی به آنان می‌نگرند و دور و نزدیک و غایب و حاضر و شریف و پست به چهره آنان چشم می‌دوزند؛ نه از مردانشان سرپرستی دارند و نه از حامیانشان کسی هست. این همه از روی طغیان تو بر خدا و انکارت نسبت به پیامبر , و دین خداست، و از تو شگفت نیست. چگونه می‌توان به مراقبت و دلسوزی کسی امید داشت که دهانش، جگر شهیدان را دندان زده و دور افکنده و گوشتش از خون سعادتمندان روییده و پیوسته در ستیز با سرور رسولان، لشکر آراسته و به جنگ برخاسته و به روی رسول خدا , شمشیر کشیده است؛ کسانی که در انکار حق و پیامبر , سر سخت‌تر و در دشمنی آشکارتر و نسبت به پروردگار، سرکش‌ترند...

نوحه‌سرایی زینب{  همه اهل مجلس را گریاند. یزید که تا آن زمان ساکت نشسته بود، شروع کرد با چوب خیزران بر لب و دندان امام حسین } بکوبد و اشعار کفرآمیز ابن زبعری را که در احد سروده بود بخواند.
حاضران در مجلس بر اثر تبلیغات گسترده بنی‌امیه در طول سال‌های طولانی حکومت معاویه بر شام و تبلیغات سنگین یزید در غفلت و بی‌خبری کامل از حقایق به سر می‌بردند و واقعاً تصور می‌کردند، یزید گروهی آشوبگر را کشته است. از این رو لازم بود آنان از خواب خرگوشی چندین ساله خود بیدار شوند. مسئولیت این بیدارگری با زینب{ بود؛ زیرا اگر امام سجاد } در شرایطی که یزید سر مست از غرور پیروزی بود، لب به سخن می‌گشود، احتمال کشته شدنش بسیار بود. سخنان زینب سبب شد که مجلس به گونه دیگری غیر از آنچه یزید می‌خواست پایان یابد. او با سخنان خود یزید و یزیدیان را رسوا کرد. خطبه معروف و کوبنده آن بانوی سخن در چنین فضایی ایراد شد؛ خطبه‌ای پر نکته و سراسر معرفت و بینش سیاسی.


نوشته شده توسط HA66 kazemi
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم


 در پنجم جمادی‌الاول سال پنجم هجرت، مطابق با 627 میلادی، دختر فاطمه {  متولد شد. با این تولد، حضرت فاطمه { ، سومین فرزند خود را به دنیا آورد و پدر نیز خود را به زینت «زینب» آراست.
رسم خانواده علی } و زهرا {  این بود که نام‌گذاری نوزاد خود را به بزرگِ خانواده واگذار می‌کردند، امّا وقتی این نوزاد زهرا چشم به جهان گشود، بزرگ خانواده یعنی پیغمبر, در مسافرت بود و آنان چند روزی صبر کردند تا پیامبر از مسافرت آمد و همین که مژده ولادت دختر فاطمه {  را شنید، در اولین فرصت به خانه فاطمه {  رفت، و نوزاد را طلب نمود و او را در آغوش خود فشرد و بوسه‌ها به گونه‌اش افکند و نام کودک را زینب نهاد.

وی را زینب یعنی زینت پدر نامیدند.  عظمت و قدرت روحی دختر امام علی } در میدان‌های مختلف سبب گردید که او همچون استوانه محکمی باشد که بخش سنگینی از بار امامت و زعامت پدر و دو برادرش را بر دوش کشد. محدثان و مورخان برای آن حضرت القاب گوناگونی را ذکر کرده‌اند که هر یک نشانگر قوت موضع گیری آن بانوی بزرگوار در برابر حوادث و رویدادهای مختلف است، همانند تحمل رحلت پیامبر گرامی اسلام، شهادت صدیقه طاهره در دوران خردسالی، شهادت امام علی } در محراب کوفه، تحمل شهادت امام مجتبی } و از همه بالاتر واقعه پر حماسه و خونین کربلا.

شخصیت ذاتی زینب کبری از بدو تولد تا لحظه رحلت عامل دیگری بوده که زندگی سراسر افتخار این بانو را از دیگر بانوان جدا ساخته است.  جلال‌الدین سیوطی در رساله «زینبیه» خویش می‌نویسد: «زینب{  در زمان جدش رسول خدا , پا به عرصه جهان گشود و در دامن وی پرورش یافت. او هوشمند، توانا و دوراندیش و دارای قلبی پر قوت و پرصلابت بود». سپس می‌افزاید: حسن بن علی} هشت سال قبل از رحلت پیامبر خدا ,و حسین بن علی } هفت سال قبل از آن و زینب کبری{  نیز پنج سال قبل از رحلت آن بزرگوار به دنیا آمده‌اند، پس زینب پنج سال از عمر خویش را در کنار پیامبر خدا , گذرانده و تربیت یافته است.

شیخ عزالدین معروف به ابن اثیر جزری می‌نویسد: «زینب{  دختر علی بن ابی طالب}، مادرش فاطمه {  دختر رسول خدا , بود. او در زمان پیامبر خدا, به دنیا آمد و مقداری از زندگی آن حضرت را درک نمود. زینب تنها خانم متفکر و دانشمندی بود که از قوت فکر بالایی برخوردار بود. پدرش وی را به ازدواج عبدالله بن جعفر درآورد خداوند به وی فرزندانی عنایت کرد که نام آنان علی، عون اکبر، عباس، محمد و ام کلثوم بوده است. او در واقعه کربلا همراه برادرش حسین بن علی} بود. بعد از شهادت برادر به همراه قافله روانه شام گشت و در برابر یزید بن معاویه خطبه ای شیوا و پرمعنی ایراد کرد که در کتابهای تاریخی ذکر شده. ایراد آن خطبه درایت و عقل و اندیشه و قدرت بالای قلبی وی را می‌رساند.»(زینب الکبری، علامه جعفر نقدی، ص ۱۹ – ۱۸)

استاد محمد فرید وجدی: «زینب{ ، دختر علی بن ابی طالب{ ، از جمله زنان با فضیلت و بزرگواری است که دوراندیشی و فکر با عظمتی داشت. او همراه برادرش حسین بن علی در واقعه کربلا حضور داشت به امر یزید بن معاویه آن خانم را به همراه دیگر اسراء به شام و شهرهای مختلف بردند که در شام زینب کبری{  در برابر یزید خطبه ای غراء خواند.» (اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ابن اثیر، ج ۷، شماره ۶۹۶۱ )

محمد غالب شافعی مصری که از نویسندگان مقتدر مصری است علاقه و عشق خود را به زینب {  چنین می‌نگارد:

 «یکی از بزرگ‌ترین زنان اهل بیت از نظر حسب و نسب و از بهترین بانوان طاهره که دارای روحی بزرگ و مقام تقوی و آیینه سر تا پا نمای رسالت و ولایت بوده، حضرت سیده زینب دختر علی بن ابی طالب می‌باشد که به نحو کامل او را تربیت کرده بودند و از علم و دانش خاندان نبوت سیراب گشته بود. به حدی که در فصاحت و بلاغت یکی از آیات بزرگ الهی گردید و در حلم و کرم و بینایی و بصیرت و تدبیر کارها در میان خاندان بنی هاشم و بلکه عرب مشهور شد و میان جمال و جلال و سیرت و صورت و اخلاق و فضیلت را جمع کرده بود. شبها در حال عبادت و روزها را روزه داشت و به تقوی و پرهیزگاری معروف بود.»(دائرة المعارف القرن العشرین، ج ۴، ص 796 – 795)

صحنه ای از اسارت زینب پس از قیام کربلا
اسیران را به مجلس ابن زیاد آوردند. او با گروهی از اشراف و بزرگان کوفه در دارالاماره نشسته بود. زینب کبری {  لباس‌های کهنه و نامناسب بر تن داشت. از این رو به طور ناشناس در میان زنان وارد مجلس گردید و در گوشه‌ای نشست. زنان نیز اطرافش را گرفتند تا کم‌تر جلب توجه نماید. ابن زیاد که رفتار اهل‌بیت را زیر نظر داشت متوجه موضوع گردید و برای اینکه زینب را شرمنده نماید گفت: «آن زن کیست که در میان زنان در گوشه مجلس نشست؟»
زینب کبری{  سخن او را پاسخ نداد. ابن زیاد برای بار دوم و سوم این سخن را تکرار کرد، تا سرانجام یکی از زنان گفت: «این زینب دختر فاطمه دختر رسول خداست!»

ابن زیاد رو به زینب { کرد، گفت: «سپاس خدایی را که شما را کشت و رسوا کرد و نشان داد که سخنانتان دروغی بیش نبود!»

زینب { فرمود:
«سپاس خدایی را که ما را به پیامبرش محمد , کرامت داد و از پلیدی‌ها پاک گردانید. همانا فاسق رسوا گردید و فاجر دروغ می‌گوید و آن ما نیستیم!»

ابن زیاد برای اینکه احساسات حضرت زینب{  را تحریک کند، گفت: «کار خدا را با برادر و اهل‌بیت خود چگونه دیدی؟»

زینب{  گفت:
 «جز زیبایی ندیدم! آنان گروهی بودند که خداوند شهادت را برایشان مقدر فرموده بود پس به سوی آرامگاهشان شتافتند. به زودی خداوند میان تو و آنان جمع خواهد کرد و آنان با تو مخاصمه و احتیاج خواهند نمود، آن‌گاه خواهی دید که پیروز و رستگار کیست!»

در مجلس یزید
در آغاز ورود اهل‌بیت به شام یزید خود را پیروز و امام حسین} را شکست خورده می‌دانست، بنابراین برای اینکه پیروزی خود را در برابر دیدگان سفرای کشورها و مقامات و مسئولان حکومتی و بزرگان شام به نمایش گذارد، مجلس با شکوهی ترتیب داد، سرهای مقدس شهیدان را در مقابل خود قرار داد و دستور داد اهل‌بیت امام حسین} را وارد مجلس کنند. هر کدام از اهل‌بیت با دیدن سر مقدس امام حسین} و سرهای شهیدان عکس‌العمل خاصی نشان دادند و جمله‌ای بر زبان آوردند. زینب{  تا چشمش به سر برادر و محبوبش افتاد، با صدایی حزین و نوایی غم‌انگیز که همه دل‌ها را به درد می‌آورد گفت:

«ای حسین! ای محبوب رسول خدا، ای زاده مکه و منی، ای زاده فاطمه زهرا{  بهترین زنان، ای زاده دختر مصطفی!» سپس به پا ایستاد و نگاهی به مجلس افکند و شروع به خطابه کرد و در آغاز، کمالات پیامبر , را اظهار کرد و اعلام نمود که : ما به رضای الهی صابریم، نه از روی بیم و وحشت. آنگاه چنین خطبه خواند: حمد برای پروردگار جهانیان. درود بر جدم سرور انبیا.

راست فرمود خدای سبحان که :
 (سرانجام آنان که بد کردند، آن شد که آیات الهی را تکذیب کردند و به مسخره گرفتند) ای یزید! آیا همین که زمین و آسمان را بر ما تنگ گرفتی و ما را همچون اسیران به زنجیر کشیدی و بر ما مسلط گشتی، پنداشتی که این مایه خواری ما در پیشگاه خدا و کرامت و منت خداوند بر توست و تو را نزد خدا احترام و منزلتی است؟ از این رو باد به دماغ افکندی و مغرورانه به ما نگاه انداختی و شادمانه و غافلانه بر مسند نشستی، چون دیدی که دنیا به کام تو و کارها برایت سامان یافته است و حکومتی را که از آن ماست برای تو فراهم گشت! آرام‌تر! این قدر جاهلانه متاز! آیا سخن خدا را فراموش کردی که فرمود:

(کافران مپندارند که چون مهلتشان دادیم، برای آنان نیک است، بلکه تا بر گناهشان بیفزایند، و برای آنان عذابی خوار کننده است) ای فرزند آزادشدگان! آیا از عدالت است که زنان و کنیزان خود را پشت پرده‌ها جا داده ای و دختران پیامبر , را به اسیری گرفته می‌گردانی، پرده های حرمتشان را دریده و چهره هاشان را آشکار ساخته ای و دشمنان، آنان را شهر به شهر می‌گردانند و مردم بیابانی و کوهستانی به آنان می‌نگرند و دور و نزدیک و غایب و حاضر و شریف و پست به چهره آنان چشم می‌دوزند؛ نه از مردانشان سرپرستی دارند و نه از حامیانشان کسی هست. این همه از روی طغیان تو بر خدا و انکارت نسبت به پیامبر , و دین خداست، و از تو شگفت نیست. چگونه می‌توان به مراقبت و دلسوزی کسی امید داشت که دهانش، جگر شهیدان را دندان زده و دور افکنده و گوشتش از خون سعادتمندان روییده و پیوسته در ستیز با سرور رسولان، لشکر آراسته و به جنگ برخاسته و به روی رسول خدا , شمشیر کشیده است؛ کسانی که در انکار حق و پیامبر , سر سخت‌تر و در دشمنی آشکارتر و نسبت به پروردگار، سرکش‌ترند...

نوحه‌سرایی زینب{  همه اهل مجلس را گریاند. یزید که تا آن زمان ساکت نشسته بود، شروع کرد با چوب خیزران بر لب و دندان امام حسین } بکوبد و اشعار کفرآمیز ابن زبعری را که در احد سروده بود بخواند.
حاضران در مجلس بر اثر تبلیغات گسترده بنی‌امیه در طول سال‌های طولانی حکومت معاویه بر شام و تبلیغات سنگین یزید در غفلت و بی‌خبری کامل از حقایق به سر می‌بردند و واقعاً تصور می‌کردند، یزید گروهی آشوبگر را کشته است. از این رو لازم بود آنان از خواب خرگوشی چندین ساله خود بیدار شوند. مسئولیت این بیدارگری با زینب{ بود؛ زیرا اگر امام سجاد } در شرایطی که یزید سر مست از غرور پیروزی بود، لب به سخن می‌گشود، احتمال کشته شدنش بسیار بود. سخنان زینب سبب شد که مجلس به گونه دیگری غیر از آنچه یزید می‌خواست پایان یابد. او با سخنان خود یزید و یزیدیان را رسوا کرد. خطبه معروف و کوبنده آن بانوی سخن در چنین فضایی ایراد شد؛ خطبه‌ای پر نکته و سراسر معرفت و بینش سیاسی.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۷/۲۹
HA66 kazemi

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی